سفر، همراه وهمگام با باد

من آشوب هستم عاشق سفر، ارزان سفر میکنم

سفر، همراه وهمگام با باد

من آشوب هستم عاشق سفر، ارزان سفر میکنم

سفرنامه، سفر من به جنوب و جنوب شرقی آسیا ...

 ششم نوامبر، وارد بالی شدم دیگه یاد گرفته بود از تاکسی‌ها رو دست نمی خوردم، از محوطه فرودگاه کمی بیرون می آمدم و سوال می کردم تا وسیله نقلیه عمومی مثل متروی یا اتوبوس پیدا بکنم  در فرودگاه بالی اتوبوس به بعضی ا ز قسمت های جزیره داره بخصوص به ترمینال اتوبوس رانی که اصلا شبیه به ترمینال نیست چون در اصلا اتوبوس بسیار کمه و فا صله  زمانی زیاد هر 45 دقیقه اتوبوس میاد و دو نوع اتوبوس هست خودشان هم همینطور میگن اتوبوس کوچک که مینی بوس و اتوبوس بزرگ اتوبوس ها بسیار تمیز و شیک و بلیط،آن در داخل و ارزان قیمت ( 3500 روپیه)  هست شاگرد راننده یا بلیط فروش یگ دختر خانم هست اتوبوس خلوت  وهمه قسمت های جزیره  را پوشش نمی دهد هیچ وسیله نقلیه عمومی در واقع در سطح شهر نیست واین خیلی عذاب دهنده است فقط موتور سیکلت هست به عنوان تاکسی‌ و گران هست و تاکسی‌ها ی آبی وبنفش روشن کمری شیک و گران و یا میتوانی روزانه. یا هفتگی موتور کرایه کنی  من از فرودگاه به ترمینال از آنجا با موتور به اوبد منزل  میزبانم که یک  خانواده روسی جوان بودند رفتند ساشا و ناتاشا و دختر طلایی آ نها منتظر من بودند با یک شام روسی که مخلوطی از برنج و سبزیجات بود آنها در روستا زیبا و خانه اشان در وسط مزارع برنج بود وقتی صبح آمدم در حیاط دور تا دورم سبز بود با خانه های قشنگ انگار در بهشت بودم وسه فرشته در آن خانه زندگی میکردند ساشا خیلی سفر کرده بود. انسان فوق‌العاده ای بود به طبیعت علاقه واز زندگی شهری گریزان بود بعد از کلی سفر در این تکه  از زمین که شبیه بهشت بود وبا اخلاق فرشته گونه اش جور بود زندگی میکرد. روز چهارم نوامبر به دیدن اوبد رفتم. باید درسینه چند قلب داشت تا بتوان از اوبد دیدن کرد چون از هیجان وشگفتی یکی ودوتا از آنها خواهد ایستاد اوبد بی نظیره پر از شگفتی پر معبد قدیمی حتی خانه هایی که هنوز مردم در آن زندگی میکنند شبیه موزه هست عکسهایی که من می گذارم از خانه مردم است مردم اندونزی به شدت  تمیز و مهربان هستند. هوا در آبان ماه آن  مثل خرداد ماه خودمان می ماند، مردانشان دستمالی زیبا مانند کلاه بر سر می بندند  ولنگی  طرح دار کوتاه یا بلند که کره چین داری دار جلو میبندندوزنان بر روی لباس محلی کمر بند پهنی می ببندند توریست ها را واقعا دوست دارند وهمیشه با لبخند وسلام به چهره نگاه میکنند خیابان اصلی اوبد که طولانی ،و خیابان ها کوچه ها منشعب این خیابان پر از فروشگاه و رستوران  و گالری آ ثار هنری اعم از تابلو وسایل دکوراسیون چوبی بسیار زیبا با قیمت مناسب البته باید چانه زد تا با یک سوم قیمت آنها را خرید.                                                               اوبد عشق است،  غذا خوشمزه و ناسی گورنگ و سوپ های خوشمزه سوپ  جوجه یا mie ayam و سوپ بوفالو  و نوشیدنی خنک بنام ice tea  که یک چای با یخ سرو میشه وهمراه غذا خورده میشه همچنین  یک نوع فالوده یا یخ در بهشت خیلی خوشمزه بنام es doger غذا و خوراکی هاشان همه خوشمزه و ارزان هستند با یک یا دولار می توان تهیه کرد،موردی که نظر من در عادت و عبا دتشان بود که توجه من را جلب کرد بخصوص در اوبد البته در کل جزیره دیده میشد سبد های گل از کوچک به اندازه یک نعلبکی تا  به ارتفاع یک متر که  یکی از شایع ترین مشغولیات زنان اندونزی بافتن این گونه سبدهای مخصوص گل است  که هر روز دوبار صبح زود وعصر این سبد با گل های تازه و  عود  و تکیهشیرینی و یا شکلات   تزیین می شود، در تمام  ورودی ها ی شهر اعم از خانه،  فروشگاه. ادارت خصوصی و دولتی گذاشته میشود برای معابد متعدد شان هر روز صبح و عصر با سینی ها یا سبد های بزرگ تر که پر از این سبدهای کوچک ویا با ارتفاع می برند در خانه هاشان در ورودی آشپزخانه همه وهمه جا این سبد ها گذارده می شود مثل نماز مسلمان بطور مداوم همه مردم این عبادت را انجام می دهند. مردم اندونزی مسلمان سنی مذهب، هندو چند خدایی و بودایسم هستند اما در اوبد همه هندو هستند بعد از ظهر ها  حدود ساعت هفت در معابد بزرگ رقص و آواز سنتی اجرا میشود که ورودی آن 80 هزار روپیه بود. موزه ایی بود که ورود ی آن هم 80 هزار روپیه هست من زیاد اهل رفتن به موزه نیستم. روز دوم  به دیدن force mankyi یا محل زندگی میمون ها رفتم که خالی از لطف نبود جنگل زیبایی بود که میمون زندگی عادی وشیطنت آمیز شان را میکردند  خیلی سر گرم کنند ه بود میمون ها خانواده گی در کنار هم با بچه‌ها کوچک شان بازی یا در روی درختان  دعوا وسر صدا می کردند باز دید کنند کان به آنها غذا میدادند کسانی که موز در کیف یا جیب شان داشتند مورد توجه میمون ها بودند به کیف یا جیب شان میمون ها آویزان میشدند. روز سوم در اوبد که روز ششم ار نوامبر بود عازم دیدن دو معابد بزرگ وجالب اوبد که آدرسش را میز بانم داده بود رفتم به نام هایPura Luhur Batukaru وSaraswati Temple که بسیار زیبا بودند معمولا در معابد رستوران و غرفه های هنری و صنایع دستی است،بالی جزیره بسیار بزرگ وبه حق زیباست و بخش های مختلفی دارد. ادامه دارد..

سفرنامه، سفر من به جنوب و جنوب شرقی آسیا ... مقدمات سفر م از ایران

روز دوم novembre  که در واقع روز اول نوامبر ساعت  5 بعداز ظهر به وقت کلمبو از هاستل بیرون آمدم با اتوبوس به ترمینال دورن شهری واز آ نجا  با ون  مخصوص فرودگاه رفتم  خیلی ترافیک و بارندگی بود و ساعت 8/5 به فرودگاه رسیدم برای اولین بار با airasia پرواز می کردم  در قسمت تحویل بار فقط بارهای سنگین تر از 15 کیلو با پرداخت هزینه زیاد به قسمت بار هواپیما تحویل داده میشد . چمدان کوچک من 12 کیلو بود که با خود باید داخل هواپیما میکردم در قسمت ورود به گیت  از کلمبو به Kuala Lumpur باید حتی کفش ها در آورد با کیف وچمدان روی قلکت بازرسی گذشت و پا برهنه به طرف گیت رفت و چوان عکس من محجبه بود دو مامور با دقت و ذره بین عکس را نگاه  کردن وارد هواپیما شدم چون مسافر زیاد نبود میشد بعد از مقدمات اولیه وراهنمایی مهمانداران روی صندلی داراز کشید چون در هر ردیف سه نفر بودند وکسی در کنار من نبود پرواز از ساعت 23/ 45 تا 5 /35 صبح تقریباً 6 ساعت از کلمبو تا کولامپور طول کشید من بلیط را چهار ماه پیش 109$ رزرو کرده بودم البته من در طی شش ساعت به کولامپور رسیدم که باید 5 ساعت هم در فرودگاه کولامپور بمانم برای هواپیما ی بعد ی که من را به بالی برساند  ساعت 10 صبح دوباره مراحل مختلف ورود به هواپیما انجام شد. وارد هواپیما ایر آسیا شدم و 1/47 به  فرودگاه بالی رسیدم   که کنترل پاسپورت ومدارک برای خروج گیشه مربوطه مراجعه کردم چشم تان روز بد نبیند همین که پاسپورت ایرانی من را دید گیر داد  تمام مدارکی را گه در تهران  تحویل سفارتخانه اندونزی داده بودم میخواست. البته ما در تهران فرمی را امضا می کنیم بر این مبنا که گرفتن ویزا دال بر ورود به خاک این کشور نیست ودر فرودگاه اگر مدارک ناقص باشد می توانند دیپورت کنند مدارک مثل بلیط برگشت از اندونزی  وبلیط برگشت به ایران حالا یا از اندونزی یا از کشور دیگر بلاخره باید بلیط برگشت به ایران رااز یه کشوری داشته باشی وبه تعداد روزها باید  رزرو هتل داشته باشی در همه مسافران بآ من هم پرواز بودند رفته بودند وگیشه های بازرسی خروج خالی شده بود ولی همچنان مدارک من بر رسی  میکرد من خسته شده بودم به مامور مربوطه به شوخی گفتم. ناهار مهمان شما هستم مامور دیگر آمد گفت چرا آنقدر معطل میکنی گفت چون ایرانی هاست. ومدارک کامل، بلاخره از فرودگاه خارج شدم همانجا سیم کارت به قیمت 19 $ خریدم که اشتباه کردم در بیرون از فرودگاه 3  دلار هست و 100 دلا ر خورد کردم بیرون از فرودگاه بهتر هست اگر لازم دارید بهتر کم خورد کنید  بیرون از فرودگاه یعنی هوای اندونزی بهتر ازهوا  سریلانکا شرجی بود رسیدم من از خط استوا گذشتم برای خودم جالب بود خسته بودم وخوشحال. در عکس ها می توانید بالی را از آسمان ببینید 

 روز یکم novembre من دوباره به کلمبو برگشتم. برای پرواز ی که به اندونزی ( بالی)  باید خودم را آماده می کردم یه هاستل با خصوصی به قیمت  15000 روپیه پیدا کردم خوب وتمیز بود یه دوش گرفتم تصمیم گرفتم این روز آخر را در کلمبو یه گشتی بزنم هر کشوری که میخواهم ترک کنم دلم میگیره انگار رها کردن  غم آور هست ، اون هم برای  من که وجود م مملو از رها کردن وگذشتن  هست. همه چیز وهمه کس وهمه جا را باید گذشت و رفت. هیچ چیز ابدی نیست هیچ چیز تابع خواست تو لا اقل برای نگهداشتن ابدی نیست، میتوانی بدست آوری و میتوانی بسازی یا خلق کنی میتوانی  متولد کنی،  میتوانی با پیمودن هزاران کیلومتر واز طریق هوا یا زمین ویا دریا به آن برسی ولی هیچ ضمانتی نیست که بتوانی آن را نگهداری  چون خود وجود ت ابدی نیستند از دست دادن ترک شدن و ترک کردن اجبار هست جز لاینفک زندگیست.  رهایی کاهی خوشایند مانند یک پیروزی وگاهی دردناک و رنج آور ست. این بخشی از کام روایی و نا کامی انسان است این موجود متفکر و شگرف شاید عظیم وقدرتمند ودر تلاشی حریفان برای هر چه بیشتر بدست آوردن و خاک کردن. اما خا لقین هم از این پروسه مرگ وترس ورها کردن ورها شدن مستثنا نیستند. کمیدر شهر کلمبو کنار دریاچه پرسه زدم بعد به به بازار محلی  که فکر میکنم مهم ترین  بزرگترین بازار محلی شهر کلمبو هست رفتم که کنار ترمینال اتوبوس دورن شهری کلمبو هست این بازار هم میوه و تره بار وهم قسمتی دیگر در همانجا لباس و لوازم خرده ریز منزل فر وقته میشود بسیار شلوغ و توریست هم هست دو وبرش چند هتل و هاستل ارزان قیمت هم هست که منصف نیستند. باید قبل ورود به شهر یا کشوری  حتما هتل یا هاستل رزرو کنید  وبا آدرس به آنجا مراجعه کنید در غیر اینصورت هتل ها و هاستل ها متوجه می شوند شما جایی برای اسکان ندارید. بدترین اماکن به چند برابر قیمت عرضه می کنند.  

سفرنامه، سفر من به جنوب و جنوب شرقی آسیا ...

روز سی ویکم  از خانه میزبانم به Bus stop kandy  رفتم عز آنجا با 80 روپیه به sigria)( سیگیریا)  رفتم برای دیدن سخره بزرگ ومعروف سیگیریا که King  Place هست   اتوبوس درست سر ورودی این مکان  تاریخی پیاده کرد سخره با عظمت قدرت همچنان خود نمایی  می کرد.(پادشاهی دور از دست مردم همه چیز و همه کس بر زیر پایش  )  بلیط  ورودی 4200 روپیه ( هنوز  داغ 40 دلار Yala safari بر من مانده بود)  برای ایرانیان وسایر کشورها و برای افغانستان ونپال و پاکستان 2100 روپیه از خیرش گذشتم اما یک موتور با پسر جوان پر انرژی وبومی بلد آن منطقه اجاره کردم او قول داد مرا تا نزدیک ترین قسمت سخره ببره وچند معبد و  خانه ایی قدیمی در خنگ ودریاچه در عمق جنگل من بهش اعتماد کردم پا بر پرنیان گذاشتم . کلمات کوچک ند برای سیگیریا زیبا انگار از وسط یک  پوستر حرکت میکنیم من عاشق گردشگری وسفر با مو تور هستم چند دو معبد یکی مسطح ودیگر بسیار مرتفع دیدم دریاچه ایی با طناز ی و عشوه گری لبخند بی نظیر  می زد  سریلانکا بی حد و اندازه زیبا ست  و پاکیزه  احساس می کردم در رگ های خون سبز در جریان یان هست و چشمان شبیه دریاچه پر از نیلوفر آبی شده اند   و گویا بهشت را در آغوش دارم  سریلانکا زیباست 

سفرنامه، سفر من به جنوب و جنوب شرقی آسیا ... مقدمات سفر م از ایران

روز سی ام اکتبر از کندی به دامبولا رفتم برای دیدن معبد بزرگ  معرفی که بودای هفت متری در آن  خوابیده بود از خانه میزبانم که در شش کیلومتر ی کندی در روستا واقع شده بود به شهر کندی با اتوبوس 15 روپیه واز ایستگاه  Bus stop kandy ( که ایستگاه مرکزی در شهر کندی  و ایستگاه مهم تراز آن که نزدیک هم هستند بنام goodshed)  که برای تمام نقاط اعم روستا و شهر ها و نقاط دیدنی اتوبوس دارد اگر راننده ون،یا تاکسی گفت به این جا یا آنجا اتوبوس ندارد دورغ محض هست اتوبوس بسیار ارزان قیمت هست  ،  رفتم  وآنجا با 90 روپیه به شهر دامبولا رفتم دو معبد آنجا بود که اولی بودا بسیار عظیم و طلایی بر فراز آن نشسته و راهبان با  ردعا  های نارنمی در اطراف با لای دیوار در در حال نیاز یا گل آوردن برای بودا تمامی معابد بوی گل می دهند بخصوص گل مریم  بیشتر نذر گل مریم است و حیاط  آلاچیق های زیبا بوی خوشایند تمیز بی حد و اندازه  چسبیده با این معبد، معبد دیگری هست  که حدوداً من نشمردم اما فکر کنم 500 پله ایی دارد از از فراز این معبد چشم انداز زیبایی از شهر دارد در این معبد در دخمه ای طویل بودایی هفت متری از سنگ خاکستری تراشیده شده است و تمام دخمه حتی سقف آن نقاشی شده بسیار جالب  هست بلیط  ورودی این معبد 2500 روپیه است  آ گر نخواستند چنین هزینه ایی را بدید  می توانید بالا بروید واز چشم انداز ش لذت ببرید  برای عکاسی خیلی خوب آست