سفر، همراه وهمگام با باد

من آشوب هستم عاشق سفر، ارزان سفر میکنم

سفر، همراه وهمگام با باد

من آشوب هستم عاشق سفر، ارزان سفر میکنم

سفرنامه، سفر من به جنوب و جنوب شرقی آسیا ...

روز بیست چهارم تا بیست و ششم نوامبر من با یک اتوبوس از جو جاکارتاتر به bandung رفتم  به قیمت 100000  روپیه حدود 8 دلار و با یک اتوبوس  به قیمت 4000 روپیه  به محل قرارمان با میزبانم که  خانواده ایی اهل سوماترا ساکن باندوگ بودند رسیدم این خانواده چهار نفری که یک دختر و پسر دوستداشتنی نوجوان 14 و15 ساله داشتند عز وضعیت مالی خوبی بر خوردار بودند، باندوگ در بخش غربی جزیره جاوه اندونزی است وتا سال 1488 پادشاهی بود و آخرین پادشاه آن pajajaran بوده در قرن 17 و 18 تحت استعمار  هلندی ها بودند ومردم بو می در جنوب این شهر زندگی می کردن  در  1930 بامبارزات استقلال طلبانه مردم  شهر باندوگ بعد از چند سالی مبارزه به استقلال می رسد و اولین رئیس جمهور سوکارنو که برای مردم اندونزی محبوب است در سال 1955 اولین کنفرانس سران کشورها ی  آسیا آفریقا در این شهر برگزار می شود که خیابان مهم  به این نام در این شهر هست، بیشتر آثار تاریخی در همین خیابان با هتل بزرگ و مشهور Hamann و موزه بانک که یکی از جاذبه های توریستی فوق‌العاده و موزه باستان شناسی و سنگ های معدنی و سنگ های بجای مانده از آتشفشان ها وسنگ های بسیار زیبای برای تزیین جواهرات میتوان بکار برد در خیابان Asis afrika هستند و خیابان براگا کافه ها رستوران ها مغازه و بوتیک ها و گالری هنری ونقاشی این دو خیابان به هم نزدیک اند کلا شهر باندوگ با سایر شهرها ی اندونزی متفاوت است سبک وساخت ومعماری اروپایی دارد خانه های ویلایی به سبک معماریی اروپایی وهمچنین ساختمان های بانک ها و مراکز دولتی همه از سبک اروپایی بر خوردارند و گفته می شود باندوگ پاریس اندونزی است بسیار زیبا و متفاوت است ارزش دیدن دارد کلا در این چند کشور آسیا یی که من دیدم مردم در خانه هاشان از زیرانداز مثل فرش یا موکت استفاده نمی کنند زمین خالی است از سرامیک استفاده می شود آشپزخانه بسیار ساده است کابینت ندارد از همان جنس دیوار سکو ساخته شده که اجاق دو شعله  رومیزی و سینگ ظرف شویی ی آن قرار دارد.  اما باندوگ استثنا خانه ها دارای آشپزخانه مجهز به کابینت اندک هست در این کشور اصلا  لبنیات و نان پیدا نمی شود نان بصورت کیک ویا شیرینی هست که بسیار گران هست مردم درآین کشور همراه با صبحانه چای و قهوه نمی خورند غذای کامل انگار ناهار می خورند با برنج که بدون استثنا چه در خانه جه در رستوران در پلو پز بدون نمک و روغن طبخ می شود همراه مخلافات خورده می شود 

ک

سفرنامه، سفر من به جنوب و جنوب شرقی آسیا ...

روز بیست سوم نوامبر به solo رفتم برای دیدن مرد جاوه ایی  با ترن از yogyakarta  به solo  بلیط به قیمت 8000 روپیه ارزان بود تقریباً 2500 تومان وقتی به  solo رسیدم از اطلاعات آنجا در مورد موزه فسیل پرسید م که با کمال احترام من را به یکی از دفاتر راه آهن راهنمایی کردند بوسیله کامپیوتر آدرس و کروکی واز کجا وچه وسیله ای باید سوار شوم همه برایم بر روی یک صفحه کاغذ نوشتند به من دادند با ید به ترمینال مینی بوس  میرفتم با قیمت 3000 روپیه 20 کیلومتری خارج از سولو پیاده می شدم از آنجا هم با یک موتور سیکلت به قیمت 10000 روپیه به موزه رسیدم ماکت های بزرگ فسیلی از دایناسور و ماموت ودر جعبه های شیشه ایی فسیل انواع جانداران عظیم الجثه  شاخ ودندان حیوانات و مجسمه‌ها و نقاشی ها وعکسهایی از باستان شناسان معروف دخیل وچند اسکلت انسان و چندین جمجمه که اشاره شد که کدام ازآن مرد جاوه است این موزه انگار به طور جدی کارش را از سال1995 شرو. کرده وباغ وساختمان موزه زیبا وزیاد قدیمی نبود ماکت های فسیلی از آسیا و اقیانوس آرام sangiran که محوطه تحت اکتشاف 56 کیلومتر مربع است از جاوه مرکزی فسیل انسان اولیه و هوشمند میمون نما serta دوره پیوست که جمجمهاش در جاوه sebagai کشف شده از این جهت در مورد این موزه می نویسم چون بسیار مشهور است وتوریست های زیادی فقط برای دیدن این موزه به سولو می امدن  این موزه از سه محوطه بزرگ تشکیل شده بود  که  یکی از اتاق ما کت های سه بعدی داشت که وقتی من وارد شدم جا خوردم باز سازی شکار وزندگی انسان اولیه به صورت سه بودی شگفت انگیز بود  یک شانسی که من آوردم من را به کارگاه و لابراتوار باستان شناسی دعوت کردم یعنی بطور اتفاقی بمن گفتن لطفا، شما از،این در وارد شوید  واین واقعا جالب بود تکنسین ها و باستان شناسان بر روی فسیل کار می کردند آنجا پر جمجمه و شاخ ودندان های بزرگ مثل عاج فیل بود که با ظرافت  افراد روی آنها کار میکردن تمامی محوطه را به من نشان دادن وهمچنین وسایل کارشان را  واقعا من شانس آوردم برای کمتر کسی پیش می آید  سولو شهر کوچک وتمیز بود شاید دیدنی دیگری هم داشت من وقت نداشتم چون در سولو میزبان نداشتم باید برمیگشتم به جوجاکارتا 

سفرنامه، سفر من به جنوب و جنوب شرقی آسیا ... مقدمات سفر م از ایران

روز نوزدهم تا بیست و دوم نوامبر من از سورابایا با اتوبوس به قیمت 100000  روپیه به طرف yogyakarta حرکت کردم که این قیمت کمی گران بود حدود 8 دلار اتوبوس شیک تمیزی بود ابتدا یک بطری آب هم دادن وبرای ناهار در یک رستوران خوب بطور سلف سرویس پذیرایی خوبی با همان بلیط اتوبوس کردند وحدود 10 ساعت در راه بودم میزبانم با یک ماشین مشکی شاسی بلند به استقبال ام آمده بود میزبانم در شهر خانواده جوان چینی اصل با دو بچه شیطان دو ساله سارا و پنج ساله جورج. از آنجا به یک رستوران شیک برای شام رفتیم در رستوران های معمولی و ارزان قیمت  غذایی با گوشت قرمز پیدا نمی شود معمولا غذا ها گیاهی با برنج یا گوشت مرغ و ماهی هست این میزبانم در گوگل علایق ایرانی ها راستی کرده بود میدانست ایرانی ها غذا با گوشت قرمز را دوست دارند برای من بیفتک سفارش داد البته وضع مالی خوبی داشتند چون در منزلش اش تلویزیون جدید فلت داشت در تمام این مدت چند کشوری که بودم یا اصلا تلویزیون نداشتند یا اگر داشتند بسیار قدیمی بود اغلب برای دیدن مسابقات در یک خانه دوست یا فامیل یا در فروشگاه یا غذا خوری دور هم جمع میشن. حمام ها اصلا دو شیر ندارد منظورم فقط اندونزی نیست هند و سریلانکا هم  همینطور بود فقط یک شیر آب معمولی دارد ( توجه داشته باشید این کشورها فصل زمستان ندارند ودو فصل دارند که هر دو فصل نسبتا گرم هست فقط یکی عز فصل باران شدید ولی،نه سرد می آید) حتی در هاستل ها در سطل بزرگی یا یه حوضچه کوچک وبلند آب جمع میکنند با پارچ پلاستیکی دسته بلند روی بدن وسر آب می ریزند. توالت ها هم اغلب ایرانی  حتی درپمپ بنزین ها یا مال ها و فروشگاهها بزرگ ممکنه یک توالت فرنگی پیدا بشه  شلنگ آب برای شستشوی یا سطل ور از،آ ب باهمان پارچ را دارد ولی استثنا در خانه این میزبان دوشیر داشت یعنی آب گرم هم داشت ام من با همان شیر معمولی دوش میگفتم چون می خواستم بدنم عادت کنه. در سورابایا و جو جاکارتاتر جمعیت زیاد ی مردم چین بودند که عز 150  سال قبل به اندونزی مهاجرت کرده بودند وحالا تقریباً فرهنگ  اندونزیایی بخود گرفته بودند غذاهاش وزبان اشان اندونزی بود فقط از نظر چهره فرق می کردند این میزبان من خیلی با محبت بود. بچه ها شم خیلی من دوست داشتند  کلا این سه کشوری را که تا حالا دیدم سه وعده غذای کامل می خورند یعنی صبح مثل نهار برنج وگوشت و خورش مخلافات که خیلی هم زیاد هست میخورند.من که نمی تونم. روز بیستم صبح با راهنمایی هاستم که آدرس چند جای دیدنی را داد دستم رفتم ، yogyakarta تا سال 1945 پادشاهی ومستقل بوده ودر سال 1945 با اندونزی می پیوندد  قصر سلطان که یکی از جذابیت های توریستی این شهر است از نه پادشاه  isks hamengka  باقی مانده سال 1755 _1945 کاخ سلطان یک مجموعه امپراطوری که با خانواده و دستیارانشان زندگی می کردند ورودی این کاخ 12500 است که یک راهنمای انگلیسی زبان بصورت رایگان با شما همراه میشود ابتدا که وارد می شوی جایگاه ی هست که با آلات موسیقی محلی از آن زمان با صوت آواز زنان و مردان و ترانه های آن زمان را میخوانند ولذت زیادی دارد در این قصر چند موزه از اشیا واسباب استفاده سلاطین و آشپزخانه و وتختش روان که وسیله حمل ونقل  ملکه و پادشاه را بوده و ظروف ودیگر اشیا..  که عکسهایی همراه گزارش  هست. جو جاکارتاتر تقریباً یک مرکز هنری و آموزشی از هنرهای زیبا جاوه چاپ روی پارچه،  تاتر،باله، موسیقی رقص، نمایش عروسکی و دانشگاه ها هنر در شهر برای تدریس هنر های فوق هست   نام این شهر yogya به معنی مناسب وکارته به معنی مرفه وشکوفایی و روی هم معنای مناسب به رونق را می دهد  از مکان های دیدنی آب قلعه یا تامان ساری که taman در زمان سلطان Hamengka Buwono تاسیس شده در سال 1757 با تونل های زیر زمینی جالب وعجیب که عکسهایی از آن هست و مکان های دیدنی دیگرش معبد بوداییBorebudur در 40 کیلومتری واین معبد در قرن 800 میلادی.. ومعبد دیگری Prambanan در 20 کیلومتری  شهر واقع شده بازار پرنده ngasam پرنده و ماهی و دیگر حیوانات.. موزه sonobudoyo در مورد تاریخ باستان این شهر و قلعه bury یک قلعه از زمان استعمار هلندی ها ومبارزات مردم این شهر Yogyakarta یک خیابان توریستی هم داره ک پر از مغازه و درشکه وتوک توک خوراکی ونوشیدنی که قدم زدن در آن خالی از لطف نیست بنام malioboro street 

سفرنامه، سفر من به جنوب و جنوب شرقی آسیا ...

 روز شانزدهم تا نوزدهم من همچنان در سورابایا بودم ولی جای را تغییر دادم وبه منزل میزبان جوان ام که مدیریت یک مهد کودک داشت آمدم او در واقع در همان مهد کودک زندگی میکرد. بعد از ظهر ها هم کلاس خصوصی برای دانش آموزان  برگذار میکرد. بلاخره سرش خیلی شلوغ بود با تمام این شرایط لطف کرده من را پذیرفته بود.من یکی از دغه دغه های ذهنی ام دیدن کمادو ( komodo)  بود این حیوان که بومی اندونزی است و شبیه به سوسمار و شاید دایناسور هست دوست داشتم این همه راه را آمده ام ببینم  اما کمادو در


Balistarisland> کومودو> نقشه

کومودو نقشه پارک ملی

پارک ملی کومودو در Manggarai برات، غرب فلورس و در قسمت شرق اندونزی از archipelagos واقع شده است. این پارک شامل برخی از جزایر و دریا آن را به عنوان یک منطقه حفاظت شده به طبیعت زیستگاه را زنده آزاد برای بسیاری از حیوانات و دنیای زیر آب احاطه کرده است.زندگی میکند که رفتن به آن جزیره غیر مسکونی ( در جزیره نزدیک آن باید هتل گرفت)  برای من خیلی گران بود به همین دلیل با اینکه اصلا باغ وحش را دوست ندارم و سعی میکنم نرم ولی تنها جایی که من می توانستم komodo را ببینم باغ وحش سورابایا بود . مردم بومی می گفتن در شهر ها ویزای اندونزی دیگر نیست و برای من تنها فرصت بود چون هیجدهم نوامبر از سورابایا برای همیشه خارج میشدم پس علیرغم میل ام به باغ وحش سورابایا  رفتم  وردی آ ن 15000 روپیه بود و دوست میزبانم که یک دختر جوان سنی مذهب بود منتظر من بود,، باهم به داخل باغ وحش رفتیم و مستقیما فقط به دیدن کمادو ها رفتیم عکسهایی آنجا میگذارم. بعد از دیدن  komodo به مسجد زیبا و بزرگی در سورابایا رفتیم که یکی از مساجد معروف  سنی مذهب بود دوستم آنجا نماز خواند و هنگام نماز طبل بزرگی در چهار قسمت این مسجد بود که به صدا در می آوردن وباید کفش وجوراب را هنگام ورود در آورد ولی کاری به حجاب نداشتن من بدون حجاب وارد تمام قسمت های مسجد شدم با خوشرویی بر خورد میکردن ودر اتمام نماز با قهوه پذیرایی می کرد ن واز آنجا به موزه سیگار سورابایا که  یکی ازمحل  های توریستی هست 

واقع در سورابایا، مجلس Sampoerna موزه و فعال کارخانه، و همچنین به عنوان یک جاذبه توریستی محبوب است. در سال 1913 LIEM Seeng سه راهی، یک مهاجر چینی به اندونزی، آغاز شده چه یکی از بزرگترین کسب و کار سیگار در کل کشور تبدیل شده است. با وجود تعداد  بالا از افراد سیگاری در اندونزی مدرن، دخانیات است بومی مجمع الجزایر است. برای اولین بار توسط جهان غرب در اواخر قرن 17th معرفی شد و به تدریج در طول 150 سال آینده یک محصول عمده در منطقه تبدیل شد. امروزه برخی از بزرگترین پرورش تنباکو جزایر اندونزی شامل سوماترا، جاوه، بالی، و لومبوک، با یک منطقه ترکیبی از بیش از 250،000 هکتار زیر کشت.است عکسهایی از این کارخانه موزه کذاشتن ام از آنجا به پارک زیبایی رفتیم که مردم برای تفریح آمده بودند زنان جوان وزیبا وبا لباس تمیز ومرتب انواع خوراکی و نوشیدنی ویا آب در بطری میفروختند و بعد جا تون خالی یک یک آب میوه و شام  اندونزیایی خوردیم و سری هم به یاد بود سوکارنو  زدیم از تمامی مطالب نوشته شد عکسهایی گذاشته ام

سفرنامه، سفر من به جنوب و جنوب شرقی آسیا ... مقدمات سفر م از ایران

روز هفتم تا یازدهم من خانه میزبان روس ام ترک کردم و باید به خانه میزبان جدید م که دختر جوانی بود بیست وشش ساله میآید او در  شهردنپاسار که شهربزرگی بود مثل منا طی شهری ما که چندین محله در بر می گرفت بود دنپاسار در  جنوب بالی بزرگترین شهر و مرکز آن است وبازار شلوغی دارد وبه فرودگاه نزدیکش  هست، همینطور به منطقه کوتا که به علت داشتن ساحلی زیبا با شن های نرم و سفید درخشان پر از توریست بود میزبانم با این که اندونزی اصل بود،،، دختر جوان و مدرنی بود چه سبک وتزیین خانه اش وچه لباس پوشیدن وبا موهای کوتاه (زنان  اندونزیموهای صاف وبلند ی دارند)زیاد حامل فرهنگ اندونزی نبود ولی بسیار راحت و دوستداشتنی ومحترم بود ما حسابی با هم رفیق شدیم اغلب مردم کشور های آسیایی هم مردان وهم زنان موتور سیکلت دارند، وسطح شهر بیشتر ترافیک موتور هست. میزبان عزیزم من هم موتور داشت من هم در این سفر ها یک ترک نشین حرفه ای شده بودم وچون تنها بودم،،، تاکسی ها برای خیلی گران بودند از موتورسیکلت تاکسی استفاده میکردم  پلیس بشدت مسلط بر موتور سواران همه، هم خودشان هم تر ک نشین.  باید کلاه مخصوص موتور را داشته باشند میزبانم موتور  شب ها ترک موتور این دختر می نشستم وبه دوری می زدیم وشام صرف می کردیم خیلی لذت داشت در بالی دکه ها که تولید شیرینی هایی داشتند که انتخاب میکردی که انواع مختلف داشت شکلاتی بادامی البته با،شیرینی های ما فرق داشت همانجا در قالبهای چهار تایی با طعم های مختلف درست میشد حدود بیست و هفت هزار روپیه بود خوشمزه بود غذای برنجی بیشتر با نام ناسی شروع می شود مثل ناسی گورنگ ( برنج سرخ شده)  و ناسی چامپور ( برنج بخار پز با گوشت و سبز یجات)  ومی گورنگ ( نودل سرخ شده)   معمولا غذا هاشون شامل چند خورش و چاشنی به اندازه یک یا دو قاشق غذا خوری  بر روی نودل یا برنج می ریزند من غذا هاشون خیلی دوست داشتم کیک وشیرینی هم مثل مال ما داشتند که خیلی گرون بود یک برش کوچکش دو دلار بود بستنی هم خیلی گرون بود یا بستنی کیم ساده یک دلار ،  در فروشگاه های مواد اندونزی اصلا  مواد لبنی نبود مشتقات شیر مثل ماست وپنیر حتی شیر هم من ندیدم البته چون دختر ساشا خیلی کوچک بودشیر می خورد من پاکت شیر را در خانه ساشا دیدم. در هند و سریلانکا ماست  در بسته بندی کوچک به اندازه ظرف خامه صبحانه و پنیر هم گران بود،،، ولی پیدا می شد اما در اندونزی با اینکه  گاو  وگاو میش  پرورش میدادند خبری از مواد لبنی نبود. وهمینطور خبری از نان اصلا نبود، روز هفتم به کوتا رفتم که منطقه بزرگ پر از هتل و تو ریست بود و  روز نهم به   معبد مادر رفتم 

 معبد مادر که در منطقه باساکی قرار گرفته و بزرگترین معبد هندو در بالی است را هرگز نباید فراموش نمود. معبد مادر در ارتفاع ۱۰۰۰ متری از سطح دریا و در کوهپایه آتشفشان آگونگ در منطقه بساکی واقع گردیده است. این معبد مقدس ترین معبد هندو در بالی و به اعتقاد هندوان قدیمی ترین هست. من با موتور  به این معبد رفتم چون در منطقه کوهستانی بود بسیار سرد بود  و آنجا با همان موتور به معبد بی نظیر      temple  uluwatu در کنار دریا زیبایی قرار داشت در هنر معماری بی همتا بود این معبد  1200 متری قرار داشت و الهه دریا و کوهستان بود و چون عصر شده بود یخ زدم  و روز دهم به معبد لوط یا temple lot  که علاوه بر زیبایی و محوطه طبیعی و افسانه  آیی داشت یعنی تمام زیبایی طبیعت بالی جزیره جنوب خط استوا،   در محوطه این معبد قرار داشت این معبد در 50 کیلومتری دنپاسار قرار دارد وبر اثر جذر و مد در داخل اقیانوس میرود و صبح بیرون میآید راهبان زیادی آنجا هستند که زایرین و توریست ها تبرک می کنند،  سعی شده است تمامی فرهنگ و سنن مردم قدیم اندونزی در آنجا به نمایش گذاشته شوید، دستفروش های زیادی هستند که صنایع دستی  میفروشند، اما همه روز لباس سنتی به تن دارند رستوران ها با غذاها و موسیقی محلی و گاهی رقص محلی از توریست ها پذیرایی می کنند   یازدهم به فرودگاه بالی برای پرواز  به بزرگ ترین جزیره اندونزی java  به شهر subraya قلب صنایع اندونزی رفتم