سفر، همراه وهمگام با باد

من آشوب هستم عاشق سفر، ارزان سفر میکنم

سفر، همراه وهمگام با باد

من آشوب هستم عاشق سفر، ارزان سفر میکنم

سفرنامه، سفر من به جنوب و جنوب شرقی آسیا ... مقدمات سفر م از ایران

روز هفتم تا یازدهم من خانه میزبان روس ام ترک کردم و باید به خانه میزبان جدید م که دختر جوانی بود بیست وشش ساله میآید او در  شهردنپاسار که شهربزرگی بود مثل منا طی شهری ما که چندین محله در بر می گرفت بود دنپاسار در  جنوب بالی بزرگترین شهر و مرکز آن است وبازار شلوغی دارد وبه فرودگاه نزدیکش  هست، همینطور به منطقه کوتا که به علت داشتن ساحلی زیبا با شن های نرم و سفید درخشان پر از توریست بود میزبانم با این که اندونزی اصل بود،،، دختر جوان و مدرنی بود چه سبک وتزیین خانه اش وچه لباس پوشیدن وبا موهای کوتاه (زنان  اندونزیموهای صاف وبلند ی دارند)زیاد حامل فرهنگ اندونزی نبود ولی بسیار راحت و دوستداشتنی ومحترم بود ما حسابی با هم رفیق شدیم اغلب مردم کشور های آسیایی هم مردان وهم زنان موتور سیکلت دارند، وسطح شهر بیشتر ترافیک موتور هست. میزبان عزیزم من هم موتور داشت من هم در این سفر ها یک ترک نشین حرفه ای شده بودم وچون تنها بودم،،، تاکسی ها برای خیلی گران بودند از موتورسیکلت تاکسی استفاده میکردم  پلیس بشدت مسلط بر موتور سواران همه، هم خودشان هم تر ک نشین.  باید کلاه مخصوص موتور را داشته باشند میزبانم موتور  شب ها ترک موتور این دختر می نشستم وبه دوری می زدیم وشام صرف می کردیم خیلی لذت داشت در بالی دکه ها که تولید شیرینی هایی داشتند که انتخاب میکردی که انواع مختلف داشت شکلاتی بادامی البته با،شیرینی های ما فرق داشت همانجا در قالبهای چهار تایی با طعم های مختلف درست میشد حدود بیست و هفت هزار روپیه بود خوشمزه بود غذای برنجی بیشتر با نام ناسی شروع می شود مثل ناسی گورنگ ( برنج سرخ شده)  و ناسی چامپور ( برنج بخار پز با گوشت و سبز یجات)  ومی گورنگ ( نودل سرخ شده)   معمولا غذا هاشون شامل چند خورش و چاشنی به اندازه یک یا دو قاشق غذا خوری  بر روی نودل یا برنج می ریزند من غذا هاشون خیلی دوست داشتم کیک وشیرینی هم مثل مال ما داشتند که خیلی گرون بود یک برش کوچکش دو دلار بود بستنی هم خیلی گرون بود یا بستنی کیم ساده یک دلار ،  در فروشگاه های مواد اندونزی اصلا  مواد لبنی نبود مشتقات شیر مثل ماست وپنیر حتی شیر هم من ندیدم البته چون دختر ساشا خیلی کوچک بودشیر می خورد من پاکت شیر را در خانه ساشا دیدم. در هند و سریلانکا ماست  در بسته بندی کوچک به اندازه ظرف خامه صبحانه و پنیر هم گران بود،،، ولی پیدا می شد اما در اندونزی با اینکه  گاو  وگاو میش  پرورش میدادند خبری از مواد لبنی نبود. وهمینطور خبری از نان اصلا نبود، روز هفتم به کوتا رفتم که منطقه بزرگ پر از هتل و تو ریست بود و  روز نهم به   معبد مادر رفتم 

 معبد مادر که در منطقه باساکی قرار گرفته و بزرگترین معبد هندو در بالی است را هرگز نباید فراموش نمود. معبد مادر در ارتفاع ۱۰۰۰ متری از سطح دریا و در کوهپایه آتشفشان آگونگ در منطقه بساکی واقع گردیده است. این معبد مقدس ترین معبد هندو در بالی و به اعتقاد هندوان قدیمی ترین هست. من با موتور  به این معبد رفتم چون در منطقه کوهستانی بود بسیار سرد بود  و آنجا با همان موتور به معبد بی نظیر      temple  uluwatu در کنار دریا زیبایی قرار داشت در هنر معماری بی همتا بود این معبد  1200 متری قرار داشت و الهه دریا و کوهستان بود و چون عصر شده بود یخ زدم  و روز دهم به معبد لوط یا temple lot  که علاوه بر زیبایی و محوطه طبیعی و افسانه  آیی داشت یعنی تمام زیبایی طبیعت بالی جزیره جنوب خط استوا،   در محوطه این معبد قرار داشت این معبد در 50 کیلومتری دنپاسار قرار دارد وبر اثر جذر و مد در داخل اقیانوس میرود و صبح بیرون میآید راهبان زیادی آنجا هستند که زایرین و توریست ها تبرک می کنند،  سعی شده است تمامی فرهنگ و سنن مردم قدیم اندونزی در آنجا به نمایش گذاشته شوید، دستفروش های زیادی هستند که صنایع دستی  میفروشند، اما همه روز لباس سنتی به تن دارند رستوران ها با غذاها و موسیقی محلی و گاهی رقص محلی از توریست ها پذیرایی می کنند   یازدهم به فرودگاه بالی برای پرواز  به بزرگ ترین جزیره اندونزی java  به شهر subraya قلب صنایع اندونزی رفتم 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.