سفر، همراه وهمگام با باد

من آشوب هستم عاشق سفر، ارزان سفر میکنم

سفر، همراه وهمگام با باد

من آشوب هستم عاشق سفر، ارزان سفر میکنم

سفرنامه، سفر من به جنوب و جنوب شرقی آسیا ...

 روز شانزدهم تا نوزدهم من همچنان در سورابایا بودم ولی جای را تغییر دادم وبه منزل میزبان جوان ام که مدیریت یک مهد کودک داشت آمدم او در واقع در همان مهد کودک زندگی میکرد. بعد از ظهر ها هم کلاس خصوصی برای دانش آموزان  برگذار میکرد. بلاخره سرش خیلی شلوغ بود با تمام این شرایط لطف کرده من را پذیرفته بود.من یکی از دغه دغه های ذهنی ام دیدن کمادو ( komodo)  بود این حیوان که بومی اندونزی است و شبیه به سوسمار و شاید دایناسور هست دوست داشتم این همه راه را آمده ام ببینم  اما کمادو در


Balistarisland> کومودو> نقشه

کومودو نقشه پارک ملی

پارک ملی کومودو در Manggarai برات، غرب فلورس و در قسمت شرق اندونزی از archipelagos واقع شده است. این پارک شامل برخی از جزایر و دریا آن را به عنوان یک منطقه حفاظت شده به طبیعت زیستگاه را زنده آزاد برای بسیاری از حیوانات و دنیای زیر آب احاطه کرده است.زندگی میکند که رفتن به آن جزیره غیر مسکونی ( در جزیره نزدیک آن باید هتل گرفت)  برای من خیلی گران بود به همین دلیل با اینکه اصلا باغ وحش را دوست ندارم و سعی میکنم نرم ولی تنها جایی که من می توانستم komodo را ببینم باغ وحش سورابایا بود . مردم بومی می گفتن در شهر ها ویزای اندونزی دیگر نیست و برای من تنها فرصت بود چون هیجدهم نوامبر از سورابایا برای همیشه خارج میشدم پس علیرغم میل ام به باغ وحش سورابایا  رفتم  وردی آ ن 15000 روپیه بود و دوست میزبانم که یک دختر جوان سنی مذهب بود منتظر من بود,، باهم به داخل باغ وحش رفتیم و مستقیما فقط به دیدن کمادو ها رفتیم عکسهایی آنجا میگذارم. بعد از دیدن  komodo به مسجد زیبا و بزرگی در سورابایا رفتیم که یکی از مساجد معروف  سنی مذهب بود دوستم آنجا نماز خواند و هنگام نماز طبل بزرگی در چهار قسمت این مسجد بود که به صدا در می آوردن وباید کفش وجوراب را هنگام ورود در آورد ولی کاری به حجاب نداشتن من بدون حجاب وارد تمام قسمت های مسجد شدم با خوشرویی بر خورد میکردن ودر اتمام نماز با قهوه پذیرایی می کرد ن واز آنجا به موزه سیگار سورابایا که  یکی ازمحل  های توریستی هست 

واقع در سورابایا، مجلس Sampoerna موزه و فعال کارخانه، و همچنین به عنوان یک جاذبه توریستی محبوب است. در سال 1913 LIEM Seeng سه راهی، یک مهاجر چینی به اندونزی، آغاز شده چه یکی از بزرگترین کسب و کار سیگار در کل کشور تبدیل شده است. با وجود تعداد  بالا از افراد سیگاری در اندونزی مدرن، دخانیات است بومی مجمع الجزایر است. برای اولین بار توسط جهان غرب در اواخر قرن 17th معرفی شد و به تدریج در طول 150 سال آینده یک محصول عمده در منطقه تبدیل شد. امروزه برخی از بزرگترین پرورش تنباکو جزایر اندونزی شامل سوماترا، جاوه، بالی، و لومبوک، با یک منطقه ترکیبی از بیش از 250،000 هکتار زیر کشت.است عکسهایی از این کارخانه موزه کذاشتن ام از آنجا به پارک زیبایی رفتیم که مردم برای تفریح آمده بودند زنان جوان وزیبا وبا لباس تمیز ومرتب انواع خوراکی و نوشیدنی ویا آب در بطری میفروختند و بعد جا تون خالی یک یک آب میوه و شام  اندونزیایی خوردیم و سری هم به یاد بود سوکارنو  زدیم از تمامی مطالب نوشته شد عکسهایی گذاشته ام

سفرنامه، سفر من به جنوب و جنوب شرقی آسیا ... مقدمات سفر م از ایران

روز هفتم تا یازدهم من خانه میزبان روس ام ترک کردم و باید به خانه میزبان جدید م که دختر جوانی بود بیست وشش ساله میآید او در  شهردنپاسار که شهربزرگی بود مثل منا طی شهری ما که چندین محله در بر می گرفت بود دنپاسار در  جنوب بالی بزرگترین شهر و مرکز آن است وبازار شلوغی دارد وبه فرودگاه نزدیکش  هست، همینطور به منطقه کوتا که به علت داشتن ساحلی زیبا با شن های نرم و سفید درخشان پر از توریست بود میزبانم با این که اندونزی اصل بود،،، دختر جوان و مدرنی بود چه سبک وتزیین خانه اش وچه لباس پوشیدن وبا موهای کوتاه (زنان  اندونزیموهای صاف وبلند ی دارند)زیاد حامل فرهنگ اندونزی نبود ولی بسیار راحت و دوستداشتنی ومحترم بود ما حسابی با هم رفیق شدیم اغلب مردم کشور های آسیایی هم مردان وهم زنان موتور سیکلت دارند، وسطح شهر بیشتر ترافیک موتور هست. میزبان عزیزم من هم موتور داشت من هم در این سفر ها یک ترک نشین حرفه ای شده بودم وچون تنها بودم،،، تاکسی ها برای خیلی گران بودند از موتورسیکلت تاکسی استفاده میکردم  پلیس بشدت مسلط بر موتور سواران همه، هم خودشان هم تر ک نشین.  باید کلاه مخصوص موتور را داشته باشند میزبانم موتور  شب ها ترک موتور این دختر می نشستم وبه دوری می زدیم وشام صرف می کردیم خیلی لذت داشت در بالی دکه ها که تولید شیرینی هایی داشتند که انتخاب میکردی که انواع مختلف داشت شکلاتی بادامی البته با،شیرینی های ما فرق داشت همانجا در قالبهای چهار تایی با طعم های مختلف درست میشد حدود بیست و هفت هزار روپیه بود خوشمزه بود غذای برنجی بیشتر با نام ناسی شروع می شود مثل ناسی گورنگ ( برنج سرخ شده)  و ناسی چامپور ( برنج بخار پز با گوشت و سبز یجات)  ومی گورنگ ( نودل سرخ شده)   معمولا غذا هاشون شامل چند خورش و چاشنی به اندازه یک یا دو قاشق غذا خوری  بر روی نودل یا برنج می ریزند من غذا هاشون خیلی دوست داشتم کیک وشیرینی هم مثل مال ما داشتند که خیلی گرون بود یک برش کوچکش دو دلار بود بستنی هم خیلی گرون بود یا بستنی کیم ساده یک دلار ،  در فروشگاه های مواد اندونزی اصلا  مواد لبنی نبود مشتقات شیر مثل ماست وپنیر حتی شیر هم من ندیدم البته چون دختر ساشا خیلی کوچک بودشیر می خورد من پاکت شیر را در خانه ساشا دیدم. در هند و سریلانکا ماست  در بسته بندی کوچک به اندازه ظرف خامه صبحانه و پنیر هم گران بود،،، ولی پیدا می شد اما در اندونزی با اینکه  گاو  وگاو میش  پرورش میدادند خبری از مواد لبنی نبود. وهمینطور خبری از نان اصلا نبود، روز هفتم به کوتا رفتم که منطقه بزرگ پر از هتل و تو ریست بود و  روز نهم به   معبد مادر رفتم 

 معبد مادر که در منطقه باساکی قرار گرفته و بزرگترین معبد هندو در بالی است را هرگز نباید فراموش نمود. معبد مادر در ارتفاع ۱۰۰۰ متری از سطح دریا و در کوهپایه آتشفشان آگونگ در منطقه بساکی واقع گردیده است. این معبد مقدس ترین معبد هندو در بالی و به اعتقاد هندوان قدیمی ترین هست. من با موتور  به این معبد رفتم چون در منطقه کوهستانی بود بسیار سرد بود  و آنجا با همان موتور به معبد بی نظیر      temple  uluwatu در کنار دریا زیبایی قرار داشت در هنر معماری بی همتا بود این معبد  1200 متری قرار داشت و الهه دریا و کوهستان بود و چون عصر شده بود یخ زدم  و روز دهم به معبد لوط یا temple lot  که علاوه بر زیبایی و محوطه طبیعی و افسانه  آیی داشت یعنی تمام زیبایی طبیعت بالی جزیره جنوب خط استوا،   در محوطه این معبد قرار داشت این معبد در 50 کیلومتری دنپاسار قرار دارد وبر اثر جذر و مد در داخل اقیانوس میرود و صبح بیرون میآید راهبان زیادی آنجا هستند که زایرین و توریست ها تبرک می کنند،  سعی شده است تمامی فرهنگ و سنن مردم قدیم اندونزی در آنجا به نمایش گذاشته شوید، دستفروش های زیادی هستند که صنایع دستی  میفروشند، اما همه روز لباس سنتی به تن دارند رستوران ها با غذاها و موسیقی محلی و گاهی رقص محلی از توریست ها پذیرایی می کنند   یازدهم به فرودگاه بالی برای پرواز  به بزرگ ترین جزیره اندونزی java  به شهر subraya قلب صنایع اندونزی رفتم 

سفرنامه، سفر من به جنوب و جنوب شرقی آسیا ...

 ششم نوامبر، وارد بالی شدم دیگه یاد گرفته بود از تاکسی‌ها رو دست نمی خوردم، از محوطه فرودگاه کمی بیرون می آمدم و سوال می کردم تا وسیله نقلیه عمومی مثل متروی یا اتوبوس پیدا بکنم  در فرودگاه بالی اتوبوس به بعضی ا ز قسمت های جزیره داره بخصوص به ترمینال اتوبوس رانی که اصلا شبیه به ترمینال نیست چون در اصلا اتوبوس بسیار کمه و فا صله  زمانی زیاد هر 45 دقیقه اتوبوس میاد و دو نوع اتوبوس هست خودشان هم همینطور میگن اتوبوس کوچک که مینی بوس و اتوبوس بزرگ اتوبوس ها بسیار تمیز و شیک و بلیط،آن در داخل و ارزان قیمت ( 3500 روپیه)  هست شاگرد راننده یا بلیط فروش یگ دختر خانم هست اتوبوس خلوت  وهمه قسمت های جزیره  را پوشش نمی دهد هیچ وسیله نقلیه عمومی در واقع در سطح شهر نیست واین خیلی عذاب دهنده است فقط موتور سیکلت هست به عنوان تاکسی‌ و گران هست و تاکسی‌ها ی آبی وبنفش روشن کمری شیک و گران و یا میتوانی روزانه. یا هفتگی موتور کرایه کنی  من از فرودگاه به ترمینال از آنجا با موتور به اوبد منزل  میزبانم که یک  خانواده روسی جوان بودند رفتند ساشا و ناتاشا و دختر طلایی آ نها منتظر من بودند با یک شام روسی که مخلوطی از برنج و سبزیجات بود آنها در روستا زیبا و خانه اشان در وسط مزارع برنج بود وقتی صبح آمدم در حیاط دور تا دورم سبز بود با خانه های قشنگ انگار در بهشت بودم وسه فرشته در آن خانه زندگی میکردند ساشا خیلی سفر کرده بود. انسان فوق‌العاده ای بود به طبیعت علاقه واز زندگی شهری گریزان بود بعد از کلی سفر در این تکه  از زمین که شبیه بهشت بود وبا اخلاق فرشته گونه اش جور بود زندگی میکرد. روز چهارم نوامبر به دیدن اوبد رفتم. باید درسینه چند قلب داشت تا بتوان از اوبد دیدن کرد چون از هیجان وشگفتی یکی ودوتا از آنها خواهد ایستاد اوبد بی نظیره پر از شگفتی پر معبد قدیمی حتی خانه هایی که هنوز مردم در آن زندگی میکنند شبیه موزه هست عکسهایی که من می گذارم از خانه مردم است مردم اندونزی به شدت  تمیز و مهربان هستند. هوا در آبان ماه آن  مثل خرداد ماه خودمان می ماند، مردانشان دستمالی زیبا مانند کلاه بر سر می بندند  ولنگی  طرح دار کوتاه یا بلند که کره چین داری دار جلو میبندندوزنان بر روی لباس محلی کمر بند پهنی می ببندند توریست ها را واقعا دوست دارند وهمیشه با لبخند وسلام به چهره نگاه میکنند خیابان اصلی اوبد که طولانی ،و خیابان ها کوچه ها منشعب این خیابان پر از فروشگاه و رستوران  و گالری آ ثار هنری اعم از تابلو وسایل دکوراسیون چوبی بسیار زیبا با قیمت مناسب البته باید چانه زد تا با یک سوم قیمت آنها را خرید.                                                               اوبد عشق است،  غذا خوشمزه و ناسی گورنگ و سوپ های خوشمزه سوپ  جوجه یا mie ayam و سوپ بوفالو  و نوشیدنی خنک بنام ice tea  که یک چای با یخ سرو میشه وهمراه غذا خورده میشه همچنین  یک نوع فالوده یا یخ در بهشت خیلی خوشمزه بنام es doger غذا و خوراکی هاشان همه خوشمزه و ارزان هستند با یک یا دولار می توان تهیه کرد،موردی که نظر من در عادت و عبا دتشان بود که توجه من را جلب کرد بخصوص در اوبد البته در کل جزیره دیده میشد سبد های گل از کوچک به اندازه یک نعلبکی تا  به ارتفاع یک متر که  یکی از شایع ترین مشغولیات زنان اندونزی بافتن این گونه سبدهای مخصوص گل است  که هر روز دوبار صبح زود وعصر این سبد با گل های تازه و  عود  و تکیهشیرینی و یا شکلات   تزیین می شود، در تمام  ورودی ها ی شهر اعم از خانه،  فروشگاه. ادارت خصوصی و دولتی گذاشته میشود برای معابد متعدد شان هر روز صبح و عصر با سینی ها یا سبد های بزرگ تر که پر از این سبدهای کوچک ویا با ارتفاع می برند در خانه هاشان در ورودی آشپزخانه همه وهمه جا این سبد ها گذارده می شود مثل نماز مسلمان بطور مداوم همه مردم این عبادت را انجام می دهند. مردم اندونزی مسلمان سنی مذهب، هندو چند خدایی و بودایسم هستند اما در اوبد همه هندو هستند بعد از ظهر ها  حدود ساعت هفت در معابد بزرگ رقص و آواز سنتی اجرا میشود که ورودی آن 80 هزار روپیه بود. موزه ایی بود که ورود ی آن هم 80 هزار روپیه هست من زیاد اهل رفتن به موزه نیستم. روز دوم  به دیدن force mankyi یا محل زندگی میمون ها رفتم که خالی از لطف نبود جنگل زیبایی بود که میمون زندگی عادی وشیطنت آمیز شان را میکردند  خیلی سر گرم کنند ه بود میمون ها خانواده گی در کنار هم با بچه‌ها کوچک شان بازی یا در روی درختان  دعوا وسر صدا می کردند باز دید کنند کان به آنها غذا میدادند کسانی که موز در کیف یا جیب شان داشتند مورد توجه میمون ها بودند به کیف یا جیب شان میمون ها آویزان میشدند. روز سوم در اوبد که روز ششم ار نوامبر بود عازم دیدن دو معابد بزرگ وجالب اوبد که آدرسش را میز بانم داده بود رفتم به نام هایPura Luhur Batukaru وSaraswati Temple که بسیار زیبا بودند معمولا در معابد رستوران و غرفه های هنری و صنایع دستی است،بالی جزیره بسیار بزرگ وبه حق زیباست و بخش های مختلفی دارد. ادامه دارد..

سفرنامه، سفر من به جنوب و جنوب شرقی آسیا ... مقدمات سفر م از ایران

روز دوم novembre  که در واقع روز اول نوامبر ساعت  5 بعداز ظهر به وقت کلمبو از هاستل بیرون آمدم با اتوبوس به ترمینال دورن شهری واز آ نجا  با ون  مخصوص فرودگاه رفتم  خیلی ترافیک و بارندگی بود و ساعت 8/5 به فرودگاه رسیدم برای اولین بار با airasia پرواز می کردم  در قسمت تحویل بار فقط بارهای سنگین تر از 15 کیلو با پرداخت هزینه زیاد به قسمت بار هواپیما تحویل داده میشد . چمدان کوچک من 12 کیلو بود که با خود باید داخل هواپیما میکردم در قسمت ورود به گیت  از کلمبو به Kuala Lumpur باید حتی کفش ها در آورد با کیف وچمدان روی قلکت بازرسی گذشت و پا برهنه به طرف گیت رفت و چوان عکس من محجبه بود دو مامور با دقت و ذره بین عکس را نگاه  کردن وارد هواپیما شدم چون مسافر زیاد نبود میشد بعد از مقدمات اولیه وراهنمایی مهمانداران روی صندلی داراز کشید چون در هر ردیف سه نفر بودند وکسی در کنار من نبود پرواز از ساعت 23/ 45 تا 5 /35 صبح تقریباً 6 ساعت از کلمبو تا کولامپور طول کشید من بلیط را چهار ماه پیش 109$ رزرو کرده بودم البته من در طی شش ساعت به کولامپور رسیدم که باید 5 ساعت هم در فرودگاه کولامپور بمانم برای هواپیما ی بعد ی که من را به بالی برساند  ساعت 10 صبح دوباره مراحل مختلف ورود به هواپیما انجام شد. وارد هواپیما ایر آسیا شدم و 1/47 به  فرودگاه بالی رسیدم   که کنترل پاسپورت ومدارک برای خروج گیشه مربوطه مراجعه کردم چشم تان روز بد نبیند همین که پاسپورت ایرانی من را دید گیر داد  تمام مدارکی را گه در تهران  تحویل سفارتخانه اندونزی داده بودم میخواست. البته ما در تهران فرمی را امضا می کنیم بر این مبنا که گرفتن ویزا دال بر ورود به خاک این کشور نیست ودر فرودگاه اگر مدارک ناقص باشد می توانند دیپورت کنند مدارک مثل بلیط برگشت از اندونزی  وبلیط برگشت به ایران حالا یا از اندونزی یا از کشور دیگر بلاخره باید بلیط برگشت به ایران رااز یه کشوری داشته باشی وبه تعداد روزها باید  رزرو هتل داشته باشی در همه مسافران بآ من هم پرواز بودند رفته بودند وگیشه های بازرسی خروج خالی شده بود ولی همچنان مدارک من بر رسی  میکرد من خسته شده بودم به مامور مربوطه به شوخی گفتم. ناهار مهمان شما هستم مامور دیگر آمد گفت چرا آنقدر معطل میکنی گفت چون ایرانی هاست. ومدارک کامل، بلاخره از فرودگاه خارج شدم همانجا سیم کارت به قیمت 19 $ خریدم که اشتباه کردم در بیرون از فرودگاه 3  دلار هست و 100 دلا ر خورد کردم بیرون از فرودگاه بهتر هست اگر لازم دارید بهتر کم خورد کنید  بیرون از فرودگاه یعنی هوای اندونزی بهتر ازهوا  سریلانکا شرجی بود رسیدم من از خط استوا گذشتم برای خودم جالب بود خسته بودم وخوشحال. در عکس ها می توانید بالی را از آسمان ببینید 

 روز یکم novembre من دوباره به کلمبو برگشتم. برای پرواز ی که به اندونزی ( بالی)  باید خودم را آماده می کردم یه هاستل با خصوصی به قیمت  15000 روپیه پیدا کردم خوب وتمیز بود یه دوش گرفتم تصمیم گرفتم این روز آخر را در کلمبو یه گشتی بزنم هر کشوری که میخواهم ترک کنم دلم میگیره انگار رها کردن  غم آور هست ، اون هم برای  من که وجود م مملو از رها کردن وگذشتن  هست. همه چیز وهمه کس وهمه جا را باید گذشت و رفت. هیچ چیز ابدی نیست هیچ چیز تابع خواست تو لا اقل برای نگهداشتن ابدی نیست، میتوانی بدست آوری و میتوانی بسازی یا خلق کنی میتوانی  متولد کنی،  میتوانی با پیمودن هزاران کیلومتر واز طریق هوا یا زمین ویا دریا به آن برسی ولی هیچ ضمانتی نیست که بتوانی آن را نگهداری  چون خود وجود ت ابدی نیستند از دست دادن ترک شدن و ترک کردن اجبار هست جز لاینفک زندگیست.  رهایی کاهی خوشایند مانند یک پیروزی وگاهی دردناک و رنج آور ست. این بخشی از کام روایی و نا کامی انسان است این موجود متفکر و شگرف شاید عظیم وقدرتمند ودر تلاشی حریفان برای هر چه بیشتر بدست آوردن و خاک کردن. اما خا لقین هم از این پروسه مرگ وترس ورها کردن ورها شدن مستثنا نیستند. کمیدر شهر کلمبو کنار دریاچه پرسه زدم بعد به به بازار محلی  که فکر میکنم مهم ترین  بزرگترین بازار محلی شهر کلمبو هست رفتم که کنار ترمینال اتوبوس دورن شهری کلمبو هست این بازار هم میوه و تره بار وهم قسمتی دیگر در همانجا لباس و لوازم خرده ریز منزل فر وقته میشود بسیار شلوغ و توریست هم هست دو وبرش چند هتل و هاستل ارزان قیمت هم هست که منصف نیستند. باید قبل ورود به شهر یا کشوری  حتما هتل یا هاستل رزرو کنید  وبا آدرس به آنجا مراجعه کنید در غیر اینصورت هتل ها و هاستل ها متوجه می شوند شما جایی برای اسکان ندارید. بدترین اماکن به چند برابر قیمت عرضه می کنند.