سفر، همراه وهمگام با باد

من آشوب هستم عاشق سفر، ارزان سفر میکنم

سفر، همراه وهمگام با باد

من آشوب هستم عاشق سفر، ارزان سفر میکنم

سفرنامه، سفر من به جنوب و جنوب شرقی آسیا ...

روز هفتم  از سفرم هند با هیچ از جی پور به اجمر رفتم فاصله این دو شهر 140  کیلومتر بود در اجمر آتشکده از ایرانیان مهاجر بعداز ورود اسلام به ایران که  کشور عزیزمان زا ترک کرده بودند وسالها دارازدرهند  اقامت گزیدن روایت است در زمان مهاجرت،  ماهارجا (پادشاه)  آن زمان  شرط پذیرش اسکان آنها این بوده زنان پارسی لباس زنان هندی زا بپوشند با قبول این مورد سالیان دراز زندگی همراه با صلح در کنار مردم هند دارند.در بمبئی و پونا و اجمر پارسیان بیشترین جمعیت را دارند و وضعیت خوبی از نظر مالی دارند. و هتل های ارزان قیمتی در تمام ایالت های مهم هند دارند تصاویر از آتشکده در شهر اجمر همراه با این گزارش هست و  در 20 کیلومتر ی شهر اجمر شهرمذهبی کوچکی بنام پوشکار /pushkar واقع شده که برای زیارت هندو مذهب ها مهم هست از شهرهای نزدیک ایالت راجستان برای زیارت به این شهر آمده و در دریاچه به همین نام پوشکار غسل میکنند و نذورات شامل غذا یا مجسمه‌ها ی کوچک از خدایانشان قرار میدهند و کسانی هستند که برای آنها جادو می نویسند یا با روحانی های ساکن معابد برای آنها دعا می خوانند و زایرین را تبرک میکنند معابد بسیار قدیمی و بزرگ و متعدد در پوشکار هست.  پلکان های به سمت دریاچه که مقدس اند و مانند معابد باید با برهنه بر روی آنها  تردد کرد نا گفته نماند که جاده اجمر به پوشکار بی نظیره از زیبایی طبیعت انگار این جاده به بهشت ختم می شود

سفر من به جنوب و جنوب شرقی آسیا

در ششمین روز از سفرم در هند،  از ادیپور زیبا به جی پور رسیدم  سه شهر در هند به مثلث طلایی معروف هست عبارتند از جی پور / دهلی /آگرا/ که جی پور به شهر صورتی معرف هست جی پور مرکز ایالت راجستان هست که نام قدیم آن مهارتها جای بوده, که البته آجری رنگ که اون هم فقط در خیابان بسیار طویل حدود 14 کیلومتر تمام آثار تاریخی و گردشگری در این خیابان واقع شده که عبارتند از city Place/Hava Mahal /jaipur museum / Birla temple/city gate / mubarak Mahal /Jantar Muntar/peacock gate /jaipuri folk dance /.... 

و معبد بزرگ شهر جی پور که متعلق به کیریشنا و همسرش رادا هست واقعا مردم هندو در انجام وظایف دینی جدی هستند معمولا عبادت آنها از صبح زود تا ساعت یازده بطور متناوب مراسم مذهبی انجام میشود ومردم هندو مذهب در طول این ساعات می توانند به معبد آمده  عبادت صبحگاهی خود را انجام دهند این عبادت که دو بار در طی یک روز هست عصر از ساعت هفت تا هشت اوج مراسم  میباشد انجام عبادت یک فرد هندو خواندن سرود مذهبی دسته جمعی دست زدن واز طرف افراد روحانی بطرف مردم آب مقدس پاشیده میشود وبه عبادت کننده گان تکیه کوچک پنبه آغشته به عطر ویک عدد سر گل داده می شود و پودر قرمز رنگی که به پیشانی در رستنگاه مو و بین دو آبرو کشیده می شود.مومنین خود را در روی زمین رو به شکم دراز کشیده دعا خوانان کف معبد را می بوسند، شهر جی پور دو قسمت داره شهر قدیمی جی پور ( که همان قسمت توریستی شلوغ وکمی کثیف اما بسیار دیدنی)شهر جدید جی پور که بافت مدرنیته داره البته این دو قسمت به هم چسبیده آند و در نهایت یک شهر بسیار بزرگ را تشکیل می دهند خیابان های شهر جدید جی پور بهترین فروشگاه و برند ها معرف چند ین پاساژ ( مال) بزرگ که شامل رستوران و کافی شاپ وفروشگاه ها که البته قیمت ها بالا هست سینما ومدرسه بازیگری و چند پارگ زیبا که در یکی از آنها مثل کشور خودمان نمایشگاه از پارچه مبلمان و سفال های رنگی و کارهای چوبی به نمایش و فروش گذاشته بودند. میزبان من در جی پور یک خانواده بزرگ مسلمان سنی مذهب هندی بود ک در یک خانه بسیار قدیمی برزگ زندگی می کردند، در این خانه هشت خانواده زندگی می کردند که دو برادر ازدواج کرده و پنج خواهر ازدواج کرده و پدر و مادر مسن  وحدود  هیجده بچه دختر وپسر،،خانواده همه بسیار مهربان و مهمان دوست بودند در یک آشپزخانه غذا می پختند بر روی یک اجاق گازی دو شعله که بر روی کف آشپزخانه قرار داشت من در خانه های میزبانانم از دهلی تا جی پور لوله کشی گاز ندیدم همه کپسول گاز داشتند،همه خانوم ها  در آشپزخانه صبح باهم صبحانه می خوردنروی کف زمین کلا صبحانه در هند بسیار ساده است چای که شامل شیر ورای ادویه دار و یک قرص نان که به آن روغن خوش بویی مالیده می شود، در تمام هندوستان نان در خانه پخت می شود مکانی به عنوان نانوایی وجود ندارد و همچنین فروشگاه نان فانتزی هم نیست البته در مغازه‌های خوار و بار فروشی نان فانتزی کم و بیش پیدا می شود مرد خانواده میزبان من که خیلی مهربان ودوستداشتنی بود اجازه عکاس از خانوم ها را نداد اما از آشپزخانه و طرز تهیه نان من توانستم عکس و فیلم بگیرم

سفرنامه، سفر من به جنوب و جنوب شرقی آسیا ...

روز پنجم از سفربه هند در شهر زیبای ادیپور این شهر زیبا با آب و هوای خوب  که بزرگترین معابد و ساختمان این تماما در این. شهر از سنگ سفیدو همه بصورت برجسته تراشیده شده مجسمه‌ها از حیوانات در ابعاد مختلف بخصوصی از فیل میمون تهیه شده یکی از مکان های زیادی گردش Place city o هست که محوطه بسیار وسیع مانند یک شهرک بزرگ که شامل قصر ومعبد ودریاچه طبیعی وجود دارد شهررادیپو  دارای چهار دریاچه کوچک وطبیعت  زیبا در سه جهت این شهر هست هم در روز وهم شب منظره دل انگیز از پشت بام بعضی از خانه ها دیده میشود ادیپور یک شهر مذهبی محسوب میشود ساری خانم ها کمتر باز و جنس همان ساری اغلب به سر می اندازند  ومسلمان شیعه و سنی و  هندو وسایر ادیان در کنار هم زندگی مسالمت آمیز و شادی ر دوستانه میگذرانند البته درآین شهر بیشتر ین جمعیتش هندو و بعداز آن مسلمانان تشکیل می دهند پوشش زنان هند کامل و پوشیده است اما کاملا انتخاب پوشش در کشور هند اختیار ی است من تصور غلطی از دین مردم هند داشتم که با این سفر تصحیح شد، مذهب مردم هند، بودسیم هندو هست مردم هند چند خدا یی هستند آنها به 32 خدا دارند که هر کدام اموریی،را اداره میکنه یا نماینده امور جهانی یا نماینده احساسی هست خدایانشان اغلب از زن ومرد تشکیل شده و معمولا با هم ازدواج کرده وحتی بچه هم دارند مثلاً خدای خوبی و خوشی بختی بنام..کیریشنا با.. رادا.. ازدواج کرده وبچه شان  میمون هست ویا..خدا خوبی وخوشبختی بنام گنش.geisha.. با خدای مال و ثروت بنام..لاک اشمی..lakashmi .ازدواج کرده و..میرا.. Mira  معلم  وخدا موسیقی هست همینطور تا سی دوتا در  ایالت راجستان که دو خدا بسیار محبوب و مهم هستند وبیشتر معابد آنها ست یکی کیریشنا خدای عشق و دیگری.. گنش خدای خوبی وخوشبختی که هر دو مرد هستند در هند با این نام مذهب بودایسم هست اما بودا بیش از خدایان دیگر اهمیت نداره و حتی کمتر به بودا توجه دارند مراسم مذهبی سالانه برای هر خدایی در هر شهری مثل فستیوال احمد آباد دارند ولی هر روزاز 7 تا8 صبح و 7 تا 8 شب همه معابد مراسم دعا ونیایش دارند همراه با موسیقی ورقص،  یکی از رمز شادی این مردم صبور و شادی نیایش همراه با رقص و شادی آ بدو تولد و کودکی ورشد تا بزرگسالی، صدای اذان مسجد مسلمانان روزی سه م رتبه صبح زود و ظهر 

سفرنامه، سفر من به جنوب و جنوب شرقی آسیا ...

امروز روز چهارم از سفر آسیایی ام هست وبه شهر Udaipur یکی از شهرهای ایالت  ajasthan آمدم فکر می کنم ایرانی کمتر ی به شهر آمدن این شهر بسیار زیبا از نظر معمار ی بی نظیر تمام در ودیوار ومغازهاش را باید ساعت ها تماشا کرد شگفت انگیزه توریست بسیار زیاد با اتوبوس از احمد آباد حدود 5 ساعت طول کشید اتوبوس ها با قیمت مختلف از کلاس پایین تا spleere که مثل یه کابین شیشه ایی که یک تخت چرمی وپرده دارد برای خوابیدن قیمت بلیط اتوبوس از 180 روپیه تا 750 روپیه می باشد در ساعت متفاوت من اتوبوس با صندلی راحت در. کلاس متوسط به قیمت 400 روپیه گرفتم داخل اتوبوس در سمت راست صندلی دو نفره با سقف کوتاه بالای سقف بود که یک طبقه تخت ها یا کابین های خصوصی بود در سمت چپ دو طبقه همان کابین ها بودند اتوبوس تمیز وصندلی ها جا دار بودند  بعد از 3/5 ساعت حرکت مقابل یک رستوران جاده ایی ایستاد برای صرف شام  که بیشتر شبیه به قهوه خانه بود هم غذای گرم داشت و هم فست فود های خودشان و نوشیدنی های مختلف کارخانه ایی ومحلی که در لیوان بود کلا ظروفی که در هند چه در خانه و چه در رستوران از جنس استیل هست کاسه، بشقاب، لیوان وقابل در خانه های هند از کتری وقوری استفاده نمیشه از کاسه یا قابلمه برای تهیه چای استفاده میکنند و چای کلا با ادویه در کارخانه تهیه و برای مصرف با شیر بصورت 1 دقیقه می جو شانند .  فست فود هاشان مثل پیراشکی اما ترد تر و تو خالی تر و داخلش مواد مخلوطی از سبز جات بومی و آرد حبوبات خوشمزه بود و یا سمبوسه با همین مخلافات  و غذاهای گرمشون بیشتر به رنگ قیمه ما با حبوبات و سیب زمینی خورد شده و نون های گرد و کوچک مثل لواش خورده میشد البته بادست از قاشق وچنگال خبری نبود اما در خانه ها برای من قاشق و چنگال وحتی کارد کنار غذا میگذاشتند من دوغ شان راخوردم تند نبود ومزه زیره می داد من دوست داشتم قیمت فست فود 20 روپیه هرعدد وپرسی از آرد سبزی بصورت سوخاری یا پیازدر آرد سوخاری شده بود همان بیست روپیه بود وپرس های غذای گرم که شامل خورش با نان ویا سوپ با نان ( حتی سوپ را نان را کوچک لوله می کردن داخل سوپ میزدن می خوردند بدون قاشق)قیمت از 80 تا 180 روپیه در  بود پرس کوچ و فست فود ها هم کوچک بودند کلا مردم کم غذایی هستند همان پرس کوچک را بین دو تا حتی سه نفر تقسیم می کردند یعنی دو یا سه پرس غذا نمی خوردن حتی مقداری از نان زیاد می آمد و کسانی که همراهشان غذا آورده بودند بسیار وعده کوچکی بود و همان وعده کوچک را کا مل نمی خوردن 

سفرنامه، سفر من به جنوب و جنوب شرقی آسیا ... مقدمات سفر م از ایران

بمبئی را به قصد احمد آباد با قطار کلاس A3 ترک کردم کلاس متوسط خوب وتمیز هر کوپه شش تخت داشت و ملحفه برای زیر انداز و رو انداز و پتو و بالش خیلی خوب و راحت بود فاصله بمبئی  تا احمد آباد با قطار 6 ساعت بود قیمت این قطار با این رده کلاس 1200روپیه بود من در احمد آباد به دیدن خانه مهاتما گاندی رفتم من این انسان بی نظیر ورهبر عالی قدر را دوست دارم واز دیدن نوشته ها ومحل کار و زندگی و مطالعه اش لذت بردم از آنجا به قصد دیدن یک معبد بزرگ و مهم مذهب هندو  که قبلاً لیست از اماکن دیدنی درشهر تهیه کردم،، راه افتم که گویا  روز 27 سپتامبر زمان یکی از فستیوال ها یا جشن و شکرگزاری از خدایانشان بنام گانش ganesh chaturthi  بو د در هر هر محله همسایه مجسمه‌ها یی به ابعاد مختلف از کوچکترین که یا بغل می کردن حتی در یک قابلمه میگذاشتند تا آنقدر بزرگ که با کامیون حمل وبرای جابجایی از جرثقیل استفاده می کردن همه مردم شهر احمدآباد شرکت داشتند خیلی شبیه روز عاشورا و خودمان بود از نظر نذری دادن هاشون پر از شربت وشیرینی مختلف که رایگان به همه می دادند شربت در رنگهای مختلف و شیر به رنگ زرد و صورتی در ناهار وشام برنج زرد رنگی کمی تند و شیرین با مخلوطی سبزی و فلفل سبز این غذا نامش پوها، poha بود که می گفتن ganesh خیلی دوست داره بصورت فراوان در دیس های بزرگ در ظرف آلومینیومی یا کا غذا ضخیم و محکم در اختیار مردم میگذاشتند همه همانجا می خوردند به خانه برای ذخیره نمی بردن و هول نمی زدن برای گرفتن غذا هیچ صفی نبود بااینکه جمعیت در شهر های هند زیاده و اغلب فقیر هستند گفتم به عاشورا این جشنواره خیابانی یا فستیوال از نظر شلوغی و بودن همه مردم ودادن نذری شبیه بود ولی فرق بزرگی داشت اون هم در این فستیوال برای قدر دانی از خدایانشان فقط موسیقی شد و رقص بود شادی وادی پودر رنگ بود که به هم می پاشیدن و ظرف های بزرگ آب که پاشیده میشد من در طی راه چند بار سر تا پا خیس و خشگ شدم  همه گونه نذری خوردم خیلی هم خوب بود، به معبد بزرگ که یکی از معابد قدیمی مهم شهر احمدآباد بود رسیدم که بعداز حیات به محوطه اصلی انجام هم یکی از کاهن ها می خواند و موسیقی نواخته میشد وچند نفر هم می رقصیدن اسم این معبد hathee Singh join بود در شمال شرقی  شهر واقع شده است  در باور غلط من در مورد رقص و مذهب هندو ها بود اینکه رقص هر شهری فرق میکند رقص شهر احمدآباد  garva نام دارد که ضمن حرکاتی دوست را بالا می گیرند افراد به هم میزنند از  وسط کل شهر احمدآباد رودی با عرض زیاد عبور می کند که چند پل ماشین رو دارد رود بنام kankaria شهر احمدآباد بزرگ بود و هوا ش از بمبئی بهتر بود چون بمبئی در کنار اقیانوس هند هواش بسیار شرجی هست ولی به زیبایی  بمبئی نبود خود مردم هند هم همین نظر داشتند