سفر، همراه وهمگام با باد

من آشوب هستم عاشق سفر، ارزان سفر میکنم

سفر، همراه وهمگام با باد

من آشوب هستم عاشق سفر، ارزان سفر میکنم

سفرنامه، سفر من به جنوب و جنوب شرقی آسیا ...

روز پنجم از سفربه هند در شهر زیبای ادیپور این شهر زیبا با آب و هوای خوب  که بزرگترین معابد و ساختمان این تماما در این. شهر از سنگ سفیدو همه بصورت برجسته تراشیده شده مجسمه‌ها از حیوانات در ابعاد مختلف بخصوصی از فیل میمون تهیه شده یکی از مکان های زیادی گردش Place city o هست که محوطه بسیار وسیع مانند یک شهرک بزرگ که شامل قصر ومعبد ودریاچه طبیعی وجود دارد شهررادیپو  دارای چهار دریاچه کوچک وطبیعت  زیبا در سه جهت این شهر هست هم در روز وهم شب منظره دل انگیز از پشت بام بعضی از خانه ها دیده میشود ادیپور یک شهر مذهبی محسوب میشود ساری خانم ها کمتر باز و جنس همان ساری اغلب به سر می اندازند  ومسلمان شیعه و سنی و  هندو وسایر ادیان در کنار هم زندگی مسالمت آمیز و شادی ر دوستانه میگذرانند البته درآین شهر بیشتر ین جمعیتش هندو و بعداز آن مسلمانان تشکیل می دهند پوشش زنان هند کامل و پوشیده است اما کاملا انتخاب پوشش در کشور هند اختیار ی است من تصور غلطی از دین مردم هند داشتم که با این سفر تصحیح شد، مذهب مردم هند، بودسیم هندو هست مردم هند چند خدا یی هستند آنها به 32 خدا دارند که هر کدام اموریی،را اداره میکنه یا نماینده امور جهانی یا نماینده احساسی هست خدایانشان اغلب از زن ومرد تشکیل شده و معمولا با هم ازدواج کرده وحتی بچه هم دارند مثلاً خدای خوبی و خوشی بختی بنام..کیریشنا با.. رادا.. ازدواج کرده وبچه شان  میمون هست ویا..خدا خوبی وخوشبختی بنام گنش.geisha.. با خدای مال و ثروت بنام..لاک اشمی..lakashmi .ازدواج کرده و..میرا.. Mira  معلم  وخدا موسیقی هست همینطور تا سی دوتا در  ایالت راجستان که دو خدا بسیار محبوب و مهم هستند وبیشتر معابد آنها ست یکی کیریشنا خدای عشق و دیگری.. گنش خدای خوبی وخوشبختی که هر دو مرد هستند در هند با این نام مذهب بودایسم هست اما بودا بیش از خدایان دیگر اهمیت نداره و حتی کمتر به بودا توجه دارند مراسم مذهبی سالانه برای هر خدایی در هر شهری مثل فستیوال احمد آباد دارند ولی هر روزاز 7 تا8 صبح و 7 تا 8 شب همه معابد مراسم دعا ونیایش دارند همراه با موسیقی ورقص،  یکی از رمز شادی این مردم صبور و شادی نیایش همراه با رقص و شادی آ بدو تولد و کودکی ورشد تا بزرگسالی، صدای اذان مسجد مسلمانان روزی سه م رتبه صبح زود و ظهر 

سفرنامه، سفر من به جنوب و جنوب شرقی آسیا ...

امروز روز چهارم از سفر آسیایی ام هست وبه شهر Udaipur یکی از شهرهای ایالت  ajasthan آمدم فکر می کنم ایرانی کمتر ی به شهر آمدن این شهر بسیار زیبا از نظر معمار ی بی نظیر تمام در ودیوار ومغازهاش را باید ساعت ها تماشا کرد شگفت انگیزه توریست بسیار زیاد با اتوبوس از احمد آباد حدود 5 ساعت طول کشید اتوبوس ها با قیمت مختلف از کلاس پایین تا spleere که مثل یه کابین شیشه ایی که یک تخت چرمی وپرده دارد برای خوابیدن قیمت بلیط اتوبوس از 180 روپیه تا 750 روپیه می باشد در ساعت متفاوت من اتوبوس با صندلی راحت در. کلاس متوسط به قیمت 400 روپیه گرفتم داخل اتوبوس در سمت راست صندلی دو نفره با سقف کوتاه بالای سقف بود که یک طبقه تخت ها یا کابین های خصوصی بود در سمت چپ دو طبقه همان کابین ها بودند اتوبوس تمیز وصندلی ها جا دار بودند  بعد از 3/5 ساعت حرکت مقابل یک رستوران جاده ایی ایستاد برای صرف شام  که بیشتر شبیه به قهوه خانه بود هم غذای گرم داشت و هم فست فود های خودشان و نوشیدنی های مختلف کارخانه ایی ومحلی که در لیوان بود کلا ظروفی که در هند چه در خانه و چه در رستوران از جنس استیل هست کاسه، بشقاب، لیوان وقابل در خانه های هند از کتری وقوری استفاده نمیشه از کاسه یا قابلمه برای تهیه چای استفاده میکنند و چای کلا با ادویه در کارخانه تهیه و برای مصرف با شیر بصورت 1 دقیقه می جو شانند .  فست فود هاشان مثل پیراشکی اما ترد تر و تو خالی تر و داخلش مواد مخلوطی از سبز جات بومی و آرد حبوبات خوشمزه بود و یا سمبوسه با همین مخلافات  و غذاهای گرمشون بیشتر به رنگ قیمه ما با حبوبات و سیب زمینی خورد شده و نون های گرد و کوچک مثل لواش خورده میشد البته بادست از قاشق وچنگال خبری نبود اما در خانه ها برای من قاشق و چنگال وحتی کارد کنار غذا میگذاشتند من دوغ شان راخوردم تند نبود ومزه زیره می داد من دوست داشتم قیمت فست فود 20 روپیه هرعدد وپرسی از آرد سبزی بصورت سوخاری یا پیازدر آرد سوخاری شده بود همان بیست روپیه بود وپرس های غذای گرم که شامل خورش با نان ویا سوپ با نان ( حتی سوپ را نان را کوچک لوله می کردن داخل سوپ میزدن می خوردند بدون قاشق)قیمت از 80 تا 180 روپیه در  بود پرس کوچ و فست فود ها هم کوچک بودند کلا مردم کم غذایی هستند همان پرس کوچک را بین دو تا حتی سه نفر تقسیم می کردند یعنی دو یا سه پرس غذا نمی خوردن حتی مقداری از نان زیاد می آمد و کسانی که همراهشان غذا آورده بودند بسیار وعده کوچکی بود و همان وعده کوچک را کا مل نمی خوردن 

سفرنامه، سفر من به جنوب و جنوب شرقی آسیا ... مقدمات سفر م از ایران

بمبئی را به قصد احمد آباد با قطار کلاس A3 ترک کردم کلاس متوسط خوب وتمیز هر کوپه شش تخت داشت و ملحفه برای زیر انداز و رو انداز و پتو و بالش خیلی خوب و راحت بود فاصله بمبئی  تا احمد آباد با قطار 6 ساعت بود قیمت این قطار با این رده کلاس 1200روپیه بود من در احمد آباد به دیدن خانه مهاتما گاندی رفتم من این انسان بی نظیر ورهبر عالی قدر را دوست دارم واز دیدن نوشته ها ومحل کار و زندگی و مطالعه اش لذت بردم از آنجا به قصد دیدن یک معبد بزرگ و مهم مذهب هندو  که قبلاً لیست از اماکن دیدنی درشهر تهیه کردم،، راه افتم که گویا  روز 27 سپتامبر زمان یکی از فستیوال ها یا جشن و شکرگزاری از خدایانشان بنام گانش ganesh chaturthi  بو د در هر هر محله همسایه مجسمه‌ها یی به ابعاد مختلف از کوچکترین که یا بغل می کردن حتی در یک قابلمه میگذاشتند تا آنقدر بزرگ که با کامیون حمل وبرای جابجایی از جرثقیل استفاده می کردن همه مردم شهر احمدآباد شرکت داشتند خیلی شبیه روز عاشورا و خودمان بود از نظر نذری دادن هاشون پر از شربت وشیرینی مختلف که رایگان به همه می دادند شربت در رنگهای مختلف و شیر به رنگ زرد و صورتی در ناهار وشام برنج زرد رنگی کمی تند و شیرین با مخلوطی سبزی و فلفل سبز این غذا نامش پوها، poha بود که می گفتن ganesh خیلی دوست داره بصورت فراوان در دیس های بزرگ در ظرف آلومینیومی یا کا غذا ضخیم و محکم در اختیار مردم میگذاشتند همه همانجا می خوردند به خانه برای ذخیره نمی بردن و هول نمی زدن برای گرفتن غذا هیچ صفی نبود بااینکه جمعیت در شهر های هند زیاده و اغلب فقیر هستند گفتم به عاشورا این جشنواره خیابانی یا فستیوال از نظر شلوغی و بودن همه مردم ودادن نذری شبیه بود ولی فرق بزرگی داشت اون هم در این فستیوال برای قدر دانی از خدایانشان فقط موسیقی شد و رقص بود شادی وادی پودر رنگ بود که به هم می پاشیدن و ظرف های بزرگ آب که پاشیده میشد من در طی راه چند بار سر تا پا خیس و خشگ شدم  همه گونه نذری خوردم خیلی هم خوب بود، به معبد بزرگ که یکی از معابد قدیمی مهم شهر احمدآباد بود رسیدم که بعداز حیات به محوطه اصلی انجام هم یکی از کاهن ها می خواند و موسیقی نواخته میشد وچند نفر هم می رقصیدن اسم این معبد hathee Singh join بود در شمال شرقی  شهر واقع شده است  در باور غلط من در مورد رقص و مذهب هندو ها بود اینکه رقص هر شهری فرق میکند رقص شهر احمدآباد  garva نام دارد که ضمن حرکاتی دوست را بالا می گیرند افراد به هم میزنند از  وسط کل شهر احمدآباد رودی با عرض زیاد عبور می کند که چند پل ماشین رو دارد رود بنام kankaria شهر احمدآباد بزرگ بود و هوا ش از بمبئی بهتر بود چون بمبئی در کنار اقیانوس هند هواش بسیار شرجی هست ولی به زیبایی  بمبئی نبود خود مردم هند هم همین نظر داشتند 

سفرنامه، سفر من به جنوب و جنوب شرقی آسیا ...شروع سفر هایم

در روز جمعه سوم شهریور ساعت 8:10 با یک ساعت و بیست پنج دقیقه تاخیر پرواز از فرودگاه امام با هواپیمای ایرباس پرواز ودر  2:15 در بمبئی هواپیما فرود آمد بعداز چکینگ اولیه و پر کردن فرم اطلاعات شخصی درون پاسپورت که البته خودشان کمک میکنند و ترخیص مسافران وگرفتن در داخل فرودگاه اتوبوس و مترو و ریکشا برای جابجایی مسافر مهیا بود به مقصد من ریکشا مناسب تر بود بمبئی شهر بسیار زیبا ساحلی و آب و هوای گرم شرجی مانند مردمش که بسیار گرم و مهربان هستند شهری با ترکیبی از مردم فقیر و غنی با مذاهب گوناگون در تنگنا تنگاتنگ هم با صلح و شادی زندگی میکنند. فقر هرگز نتوانسته شادی پرانرژی مردم زایل کنه در چهره ها عموما لبخند وصدا موسیقی شاد در همه جا اغلب موسیقی دو صدا از زن ومرد باهم می خوانند زنها نقش مهمی در اقتصاد خانواده دارند از دست فروشی تا منصب های مهم، حمل ونقل دورن شهری شامل  که خیلی فرسوده و نا مرتب می باشد با رانندگی بسیار بد،بلیط در اتوبوس  برحسب مقدار مسافت فروخته می شود وهمان جا صادر با پول نقد ، مترو در بمبئی به بسیاری مرتب وسیستم ورود وخروج در این کشور میلیارد نفری بسیار ر دقیق ومرتب مثل فرودگاه بازرسی بدنی وبار اعم از کیف یا هر چیز،قابل حمل در ریل بازرسی قرار میگیرد قطار های مترو برای محلات کم ازدهام ومسافر های دورن شهری بسیار تمیز  ولی برای حومه شهر ومحلا ت پر ازدهام فرسوده بود قیمت بر حسب مسافت از ده روپیه تا سی روپیه میباشد، ریکشا موتور سه چرخه با یک اتاقک که در بمبئی کیلومتر شمار داشت اتاقک سیاه با سقف زرد و تاکسی‌ با تاکسی متر که گرانتر از بقیه بود با بدنه سیاه  و سقف زرد من روز اول به دو معبد بزرگ رفتم فکر کردم جشن خاصی ولی توضیح داده شد هر روز صبح وشب این و مراسم اجرا میشود در واقع عبادت روزانه آنها ست شاید شادی عمومی مردم به سبب همین اجرا رقص شادی دو بار در روز جز یااز وجودشان شده بمبئی شهری در ساحل اقیانوس هند و چون به دریای عمان راه دارد من ماهی ها میگو های آشنا دیدم مثل ماهی حلوا سفید و سیاه و شیر اقیانوس کادر بندر عباس کوچکتراز ماهی شیر های بزرگ با سر نیزه ایی و میگو های درشت صورتی مثل میگو های خودمان قیمت هاش مناسب بود میگو خوب کیلویی 150 روپیه ( 1 روپیه معادل 53 تومان)  مردم توریست دوست در واقع عاشق توریست نه فقط به چشم تجاری از سر مهربانی، صبور زحمت کش وقایع وخوشحال بدون بحث و مرافعه با ترافیک زیاد با مهربانی از کنار هم بی نظم وبازگشت رد می شوند